
نقد و بررسی کامیک انیگما (احضار)
به نظر من کامیک احضار یکی از بهترین کامیکهایی است که تابحال از سایت دوتا ۲ منتشر شده است. برخلاف کامیکهای دیگر که سعی دارند بخشی از داستان نیروهای مختلف را برملا کنند. یا تکهی گمشده از معمایی راجع به داستانهای دوتا ۲ را رو کنند، این کامیک بیشتر به رابطهی بین انسان و خدا میپردازد. رابطهای که از هزاران سال پیش موضوع اصلی ادیان، مذاهب و مسلکها بوده است. چیزی که این کامیک بوک را جذابتر میکند رمزآلود و رازآلود بودن داستان است. بطوریکه ما نمیدانیم داستان در چه مکان یا چه زمانی رخ میدهد، نمیدانیم نقوشی که سدریک بر روی زمین میکشد چیست، نمیدانیم چه وردی میخواند تا انیگما را احضار کند. تمام این رازها خواننده را مانند اسپل اول روبیک از روی زمین بلند میکند، و او را مات و مبهوت بین زمین و هوا نگه میدارد. اوج رازآلود بودن داستان آنجایی است که انیگما از زندانِ سدریک بیرون میآید و رازِ خدا شدنش را در گوش سدریک زمزمه میکند. اینجاست که خوانندهای که میان زمین و آسمان در فکر فرو رفته ناگهان با سر سقوط میکند. خواننده کاملاً ارتباطش را با داستان از دست میدهد و تسلیمِ هوش و ذکاوت نویسنده میشود.
البته در ادامه این مطلب از بیشتر رازهای داستان پرده برداشته میشود و درهای جدیدی به روی خواننده باز میشود. اسراری که توصیف کامل هرکدام ساعتها طول میکشد و نیازمند دقت و ظرافت خاصی در چیدن کنار هم و ارائهی اطلاعات مطلب دارد. برای اینکه بتوان عناصر داستان را بررسی کرد باید حداقل خلاصهای از داستان و اتفاقات مهم آن را در ذهن داشت. در زیر خلاصهای از داستان آمده است:
در ابتدا سدریک را میبینم که دارد روی زمین نقوش صور فلکی را میکشد. سپس وِردی به زبان فرشتگان میخواند و انیگما را احضار میکند. پس از اینکه انیگمای احضار شده خود را محصور میبیند دلیل این کار را از سدریک جویا میشود و سدریک به او میگوید که میخواهد خدا شود و اینکار به دست انیگما محقق میشود، و در ادامه میگوید مچبندهایی ساخته که میتواند پارچهی فضا و زمان را تحت اختیار خود قرار دهد و فقط خدایان میتوانند بدون اینکه صدمه ببینند از آن استفاده کنند.
سپس سدریک از دفترچهای رونمایی میکند که توسط شخصی به نام جووت کزرن نوشته شده. محتوای این دفترچه دستورالعمل رسیدن به مقام خدایی است، اما صفحهی آخر این دفترچه پاره شده. در انتهای داستان متوجه میشویم که انیگما از این دفترچهها استفاده میکند تا کیمیاگرانی مثل سدریک را طعمه خود کند. این قسمت مهمترین قسمت داستان است. سدریک که میبیند انیگما به راحتی از قفس طلسمهایش بیرون آمده، از ترس زبانش بند میآید. سپس انیگما در گوش او راز خدا شدن را زمزمه میکند و به او میگوید شخصی به نام جووت کزرن وجود خارجی ندارد، همچنین صفحهی آخر دفترچه. سپس سدریک را به شبح خود تبدیل میکند و او را با خود به نبرد میبرد. داستان در اینجا به پایان میرسد.
انیگما در لغت یعنی معما؛ یک چیز رازآلود. در وصف رازآلود بودن انیگما همین چند جمله از داستان او کفایت میکند: «بجز داستان و افسانه چیزی از گذشتهی انیگما در دسترس نیست. در اعتبار بیشتر این داستانها و افسانهها که طی نسلها سینه به سینه نقل شده است شک و تردید وجود دارد».
این چند جمله نشان میدهد هرگاه با انیگما سر و کار داریم، باید ذرهبین خود را از جیب دربیاوریم و به دقت و کلمه به کلمه مطالعه کنیم. تفسیر داستانهای انیگما مانند تفسیر داستانهای سفر پیداش و سفر خروج است؛ تا زمانی که راجع به اساطیر هیتی و کنعانی مطالعه نکرده باشید نمیتواند از زندان نصِ متن بیرون بیایید. با استفاده از این ذرهبین به پرده برداری از رازها میپردازیم.
راز اول – جووت کزرن کیست؟
«داستانهایی وجود دارند که نقل میکنند روزگاری کیمیاگری بزرگ بود که سعی داشت از اسرار پنهان جهان سر در بیاورد، و بخاطرش غرورش نفرین شد. افسانه های دیگر نقل میکنند وی وجودی باستانی با قدرت جاذبهی بسیار زیاد بود. وجههی جانیافتهی مغاک – صدایی نارسا از اعماق تاریکی اولیه. پیش از آنکه در جهان نوری وجود داشته باشد. افسانههای قدیمیتر نقل میکنند که او اولین ستارهی مرده است، سیاهچالهای که بزرگ شده است و حال جان گرفته است. انگیزههایش قابل درک نیست، قدرتش ناتمام، نیرویی مخرب که بر هستی سایه افکنده».
از تعریف زیر میتوان گفت جووت کزرن میتواند دو نفر باشد. با اولین تعریف از جملات اولیه متن، جووت کیمیاگری است بلندپرواز که میخواهد تمام رازهای هستی را بداند. او بخاطر خودبینی و غرورش نفرین میشود و راجع به سرنوشت او پی از نفرین شدن اطلاعی در دست نیست. راجع به اینکه چه کسی او را نفرین میکند هم بیاطلاعیم.
در کتاب عهد جدید (انجیل) آمده است که روزی لوسیفر (که در اسلام با نام شیطان شناخته میشود) از قدرت و مقامی که دارد استفاده میکند و تصمیم میگیرد که خدا را از تخت به زیر بکشد و بر مسند خدایی بنشیند. او توسط مایکل (میکائیل) شکست میخورد و از بهشت رانده میشود. سپس خدا او را بخاطر غرورش نفرین میکند.
در اینجا هم با چیزی مشابه روبرو هستیم، کسی که اهداف جاهطلبانه دارد و در پی کشف اسرار هستی میرود و در نهایت بخاطر غرورش نفرین میشود. این اولین تکه پازل است. قصد ندارم بگویم جووت کزرن همان لوسیفر است، میخواهم بگویم احتمال اینکه چنین تشابهی اتفاقی باشد تقریباً صفر است.
این تعریف میگوید که جووت یک انسان است. انسانی که پس از نفرین شدن سرنوشتش گفته نشده. یا بهتر است بگوییم مانند صفحهی آخر دفترچه گمشده، و ما باید بفهمیم چه بر سر او آمده.
از افسانههای دوم و سوم میتوان نتیجه گرفت که جووت کزرن همان انیگماست (؟)
نظریه: ما میدانیم که انیگما یکی از خدایان بنیادی است، و وجود او تقریباً با خلقت جهان دوتا ۲ همزمان است. با دانستن چنین چیزی میتوان گفت اگر جووت کزرن همان انیگما باشد، پس تعریف اول که او انسان است غلط در میآید. اگر تعریف اول را در نظر بگیریم، پس چرا باید جووت کزرن هویت خود را مخفی کند و نام انیگما را بر خود بگذارد؟ اما راه سومی هم وجود دارد. میشود گفت جووت کزرن و انیگما دو شخص کاملاً مجزا هستند.
با این حال نمیتوان انکار کرد که بین انیگما و کیمیاگران رابطهای وجود ندارد. چیزی که داستان نصیبمان کرده این است که انیگما با دفترچههای کیمیاگری، به بهانهی رسیدن به مقام خدایی کیمیاگران جاهطلب را طعمه میکند. در تعریف آمده است که جووت کزرن نفرین شد. اگر تصور کنیم که این نفرین شدن به معنای تبدیل شدن به شبحی از انیگماست چه؟ در تعریف آمده است جووت به دنبال کشف اسرار هستی بود. اگر چیزی که او واقعاً دنبالش بود رسیدن به مقام خدایی بوده چه؟ حدس من این است که جووت کزرن یک انسان کیمیاگر بود که یکی دیگر از دفترچههای انیگما را پیدا کرده بود و هوس خدا شدن برش داشت و در نهایت طعمهی انیگما شد. نفرین شد و تبدیل شد به انیگمایی کوچک که احتمالاً در یکی از نبردهای دوتا ۲ هم کشته شد و حالا سدریک باید جای او را پر کند.
انیگما به سدریک میگوید: «صفحهی آخری وجود ندارد. همینطور جووت کزرن». اگر او وجود جووت کزرن را نفی میکند، فقط دو معنا دارد. اول اینکه جووت مرده است. دوم، او کسی به نام جووت را نمیشناسد. باتوجه به اینکه جووت کیمیاگر بزرگی بوده و انیگما هم فقط کیمیاگران را طعمه خود قرار میداده، احتمال اینکه او را نشاند تقریباً صفر است. پس جووت مرده است، همانطور که سدریک خواهد مرد.
راز دوم – چیزهایی که سدریک روی زمین میکشد و وردهایی که میخواند چیست؟
در اوایل داستان میبینیم که سدریک یک دایره کشیده و در مکانهای خاصی بر روی محیط دایره اشکال خاصی را میکشد. سپس برمیخیزد و وردی را میخواند. با کمی تحقیق راجع به کلماتی که میخواند میتوان فهمید که این کلمات متعلق به زبان اینوکایی یا زبان فرشتگان هستند.
در اواخر قرن ۱۶ میلادی دو شخص با نامهای جان دی و ادوارد کلی مدعی شدند که میتوانند با فرشتگان صحبت کنند و زبان فرشتگان را بلدند. طبق گفتههای جان دی، فرشتگان به او گفتهاند که آدم در بهشت با این زبان با خدا و فرشتگان صحبت میکرد. جان دی یک دفترچه داشت که تمام مکالماتش با فرشتگان را در آن دفترچه ثبت کرده است. او میگفت که این زبان به او الهام شده و ناگهانی یاد گرفته است. تحقیقات سالیان اخیر بر این زبان نشان میدهد که از لحاظ دستورزبان شباهت بسیار زیادی به زبان انگلیسی دارد.
کلماتی که سدریک بر زبان میآورد چنین است: «نانتا اورو ایباه … آوزپی مور گایول بیتوم»!
برای اینکه بتوان متوجه شد معنای دقیق هرکلمه چیست به جدول زیر توجه کنید.
نامها و مشخصات جدول اینوکایی | ||||
عنصر | نام خدا | صورت فلکی | حالت | عنصر ثانویه |
آتش | OIP | شیر (مرداد) | آتش ثابت | هوایِ آتش |
TEAA | دوشیزه (شهریور) | خاک تغییرپذیر | آبِ خاک | |
DPOCE | ترازو (مهر) | هوای اولیه | آتشِ هوا | |
آب | MPH | کژدم (آبان) | آب ثابت | هوایِ آب |
ARSL | کمان (آذر) | آتش تغییرپذیر | آبِ آتش | |
GAIOL | بزغاله (دی) | خاک اولیه | آتشِ خاک | |
هوا | ORO | آبریز (بهمن) | هوای ثابت | هوایِ هوا |
IBAH | دوماهی (اسفند) | آب تغییرپذیر | آبِ آب | |
AOZPI | بره (فروردین) | آتش اولیه | آتشِ آتش | |
خاک | MOR | گاو (اردیبهشت) | خاک ثابت | هوایِ خاک |
DIAL | دو پیکر (خرداد) | هوای تغییرپذیر | آبِ هوا | |
HCGTA | خرچنگ (تیر) | آب اولیه | آتشِ آب |
در زبان اینوکایی چهار فرشتهی عنصری ثبت شده است که نامهایشان به این ترتیب است:
- NANTA- فرشتهی خاک
- EXARP – فرشتهی هوا
- HCOMA – فرشتهی آب
- BITOM – فرشتهی آتش
سدریک اول نام فرشتهی خاک را میآورد، سپس خدای هوای ثابت، خدای آب تغییرپذیر، خدای آتش اولیه، خدای خاک ثابت، خدای خاک اولیه و در آخر فرشتهی آتش. این که جنسیت این خدایان مذکر است یا مؤنث مشخص نیست، و همینطور اینکه چرا سدریک فقط نام این پنج خدا و آن دو فرشته را میآورد. حتی حدس و گمان در این زمینه هم دشوار است.
در کیمیاگری باستان، تمام موجودات هستی از چهار عنصر تشکیل شدهاند: آب، باد، خاک و آتش. در کیمیاگری باستان، هوای ثابت نام قدیمی ملکول امروزی کربنیک اسید یا دیاکسید کربن است. آب تغییرپذیر به این خاطر تغییرپذیر است که سمبل ماهِ آخر فصل است و پس از آن فصل تغییر میکند. یا مثلاً آتش اولیه به این دلیل صفت اولیه را میگیرد که اولین ماهِ فصل است و آغاز تغییر. همینطور صفت ثابت نشانگر عدم تغییر در فصل است.
با وجود این توصیفات بازمیگردیم به اولِ داستان. دایرهای که سدریک روی زمین میکشد دایرةالبروج است و نشانهایی که دور تا دور دایره میکشد علائم مخصوص آن پنج صورت فلکی است.
در زبان اینوکایی ترکیب سه کلمهی «ORO IBAH AOZPI» یک نام مقدس میسازد به معنای «کسی که در مکانی متروکه با صدای بلند گریه میکند». اما کیست که در مکان متروکه با صدای بلند گریه میکند؟ باد است. باد در مکانهای متروکه با صدای بلند گریه میکند. اما باد چه ارتباطی به این داستان دارد؟ چه تکهای از پازل را میسازد؟ تنها چیزی که میدانیم این است که باد یکی از عناصر اصلی کیمیاگری است و سدریک هم یک کیمیاگر است. آه، و یک چیز دیگر. سدریک آن نجواها را از روی دفترچهای میخواند که منسوب به جووت کزرن است. دفترچهای که انیگما از آن استفاده میکند تا کیمیاگران بزرگ را طعمه خود کند. در اواخر کامیک انیگما نیز به سدریک میگوید: «فقط کسی مثل تو که این همه کتاب خوانده میتواند آنقدر احمق باشد که چنین چیزهایی را باور کند».
میتوان دو نتیجه گرفت. اول اینکه انیگما دروغ میگوید. دوم اینکه محتویات دفترچه دروغ است. بهرحال این وسط کسی دارد دروغ میگوید و برای تشخیص دروغگو باید ذرهبین خود را دربیاوریم تا مو را از ماست بیرون بکشیم. در رازِ بعدی به این موضوع میپردازیم.
راز سوم – چرا انیگما از کیمیاگران متنفر است؟
در اواخر کامیک انیگما به سدریک میگوید: «آن دفترچهها برای کیمیاگرها به مانند حوری دریایی میمانند. شما احمقها عاشق این هستید که به دنبال آن دفترچهها بگردید».
در اواخر کامیک انیگما دو بار سدریک را احمق صدا میکند و میگوید که روش کیمیاگری راه رسیدن به خدایی نیست. سپس قبل از اینکه او را نفرین کند، در گوشش راز خدا شدن را میگوید. البته که درگوشی حرف زدن رازآلود بودن ماجرا را دوچندان میکند، اما چرا باید درگوشی حرف بزنند وقتی بجز خودشان دو نفر کسی نیست؟ البته. برای اینکه اگر درگوشی نگوید ما خوانندگان میفهمیم و راز ماجرا برملا میشود. اما تصور کنید که انیگما برای خدا شدن کارِ بسیار کثیفی کرده باشد. بطوریکه به زبان آوردنش ممکن است عواقب بدی به دنبال داشته باشد.
نظریه ۲: انیگما به قتل رسیده است.
اگر بالای سرتان درد میکند احتمالاً بخاطر این است که دارید شاخ درمیآورید. حق با شماست. مگر میشود یک خدای بنیادی که از ازل خلقت وجود داشته را از بین برود؟ خب، نمیگویم قطعاً میشود اما احتمالاً چنین است. لازم نیست چهار سال از عمرتان را در یکی از دانشکده های ادبیات گذرانده باشید تا چیزی راجع به داستانهای رازآلود نصیبتان شود. اگر مراجعهای سریع به ویکیپدیا بکنید متوجه میشوید که ادبیات ژانر رازآلود (Mystery) چنین است: «قتلی صورت گرفته است و کسی نمیداند قاتل کیست و یا انگیزهاش از قتل چیست. پلیس یا کارآگاه ماجرا با دنبال کردن سرنخها تکههای پازل را کنار هم میچیند و دانه دانه از رازها پرده برداری میکند». اینجا هم چنین است. اگر انیگما به قتل رسیده باشد، پس ما خوانندگان داستان کارآگاههای این پرونده قتل هستیم.
بیایید به داستان زندگی جووت کزرن برگردیم. اگر یادتان باشد، ۳ داستان از زندگی اون ارائه شد که در داستان اول او یک انسان کیمیاگر است که در راه کشف حقایق هستی نفرین میشود. آن موقع تضاد خیلی عجیبی بین روایت اول با روایتهای دوم و سوم حس میشد. اما اگر به شما بگویم جووت کزرن موفق شد و حقایق هستی را کشف کرد چه؟ کزرن موفق شد و به مقام خدایی رسید، انیگما را کشت و بر تخت خدایی او تکیه زد و بخاطر جنایتی که انجام داد نفرین شد. این میتواند رابطهی بین روایت های مختلف داستان کزرن را توجیه کند.
اگر چنین نبود چرا باید جووت کزرن در گوش سدریک راز خدا شدنش را بگوید؟ آن هم طوری که خوانندگان مشتاقی همچون ما نتوانیم بفهمیم. انیگمای اصلی از اول خدا بود، و هیچ وقت خدا نشد، چون همیشه خدا بود. اما انیگمای تقلبی داستان ما از راز خدا شدنش پرده برمیدارد، که به این معناست که قبلاً خدا نبوده. خب پس چه بوده؟ انسان بوده!
برای این ادعایم دلیلی دیگر دارم. اگر به داستان انیگما مراجعه کنید، در هیچ جایی از داستان از ارتباط او با کیمیاگران سخنی به میان نیامده. او حتی با تنها کیمیاگر بازی (Alchemist) هیچ حرفی نمیزند. او هیچ گونه رابطهای با کیمیاگران ندارد. چطور میتوانید مرا متقاعد کنید که این انیگما همان انیگمایی است که من میشناسم؟
حدس من این است: جووت کزرن انیگما را کشته و خودش تبدیل به انیگما شده و بخاطر کاری که کرد، چون کیمیاگر بود، مجازات نفرینی که دچارش شد این شد که کیمیاگران را بکشد. و یا اینکه او اسلوب خدا شدن را یادگرفته بود، امتحانش کرد و جواب داد. بخاطر همین صفحهی آخر دفترچه را پاره کرد تا کسی نتواند مسیر او را تکرار کند، و چون میدانست فقط کیمیاگران از علم لازم برای خدا شدن برخوردارند آنها را با دفترچههایی جعلی طعمه خود قرار میداد و از بین میبرد.
نمیدانم. شاید هم من اشتباه میکنم. شاید تمام چیزهایی که نوشتهام همه بیراه باشند. اما یک چیز را خوب میدانم. وقتی که قرار است راجع به انیگما حرفی زده شود، نمیتوان بهطور قطع چیزی گفت، و همه فقط حدس و گمان است. در انتها باید بگویم، باید منتظر آرکانای انیگما باشیم. شاید دریچهای تازه به رویمان باز شد. شاید هم نه.
از اینکه وقت گذاشتید و مطالب این نقد و بررسی را دنبال کردید سپاسگزارم.
محمد سجادی